پساحقیقت: دوران سلطه احساسات بر واقعیت

اصطلاح «پساحقیقت» به شرایطی در سیاست معاصر اشاره دارد که در آن، حقایق عینی تأثیر کمتری در شکل‌دهی افکار عمومی نسبت به احساسات و باورهای شخصی دارند (1). در این وضعیت، مرز بین حقیقت و ناحقیقت محو شده و اطلاعات نادرست یا گمراه‌کننده به‌طور عمدی تولید و ترویج می‌شوند (2). این پدیده معمولاً با کاهش اعتماد عمومی به نهادهای سنتی اطلاع‌رسانی مانند رسانه‌ها و کارشناسان همراه است (3).

در دوران پساحقیقت، ایدئولوژی‌ها و باورهای شخصی بر شواهد و مدارک مستند اولویت می‌یابند، به‌طوری‌که افراد ممکن است اطلاعات نادرست را بپذیرند یا حتی ترویج دهند، صرفاً به این دلیل که با دیدگاه‌ها یا احساسات آن‌ها همخوانی دارد (4). این امر می‌تواند به تضعیف گفتمان عقلانی و افزایش قطبیت در جامعه منجر شود.

عوامل متعددی در شکل‌گیری پساحقیقت نقش دارند، از جمله ظهور رسانه‌های اجتماعی که امکان انتشار سریع و گسترده اطلاعات را فراهم کرده‌اند، و همچنین کاهش اعتماد عمومی به نهادهای سنتی اطلاع‌رسانی (5). در این فضا، تمایز بین اطلاعات معتبر و نادرست دشوارتر شده و افراد بیشتر به منابعی گرایش پیدا می‌کنند که باورها و احساسات موجود آن‌ها را تأیید می‌کنند.

برای مقابله با چالش‌های دوران پساحقیقت، تأکید بر تفکر نقادانه، سواد رسانه‌ای، و تقویت نهادهای مستقل و معتبر اطلاع‌رسانی ضروری است (6). همچنین، ترویج فرهنگ گفت‌وگو و پذیرش دیدگاه‌های متفاوت می‌تواند به کاهش تأثیرات منفی این پدیده کمک کند.

منابع:

  1. Wikipedia – Post-truth

  2. Universidad de Navarra – The Era of Post-Truth

  3. Wikipedia – Post-truth

  4. Wisconsin Lutheran Seminary – Post-truth

  5. JSTOR – The Humanities as a Compass in a Post-Truth Era

  6. JSTOR – The Humanities as a Compass in a Post-Truth Era